مشاوره خانواده

ساخت وبلاگ

سلام من پسری 22 ساله هستم و ترم آخر کارشناسی، یک سال و نیم پیش با دختر خانمی در دانشگاه آشنا شدم که ایشان الان ترم 4 کارشناسی هستن و اهل یه شهر دیگه هستن و دو ماه از من کوچکترن، من این خانوم رو خیلی دوست دارم و خیلی دلم میخواد باهاشون ازدواج کنم اما شرایط ازدواج رو ندارم چون فعلا سربازی نرفتمو شغل هم ندارم و قصد دارم ادامه تحصیل بدم
چن وقتی هست ک این خانوم نگران و دل مشغولی دارن که اگه من کار گیرم نیاد و سرمایه ای ناچیز نداشته باشم چجور خانواده ش موافقت کنن با ازدواج
( اینکه خانواده ش مخصوصا مادرش بسیار سخت گیر و حساس هست و بزور میشود متقاعدش کرد) و بعدش من و اون می مونیم با ی ضربه روحی بزرگ و حسرت این همه انتظار
واقعا الان بر سر دوراهی موندم چیکار کنم
با اینکه خیلی دوسش دارم ولی بعضی وقتا میگم ازش جدا بشم ک بخاطر من موقعیت های بهتر زندگیشو از دست نده ولی از طرفی میگم از دستش ندم چون واقعا دختر خوبی هست
منو اون همه خیلی دوست داریم و میخوایم ولی اون خیلی نگرانه مثل من
لطفا راهن9ماییم کنید که چیکار کنیم؟؟؟؟؟
ادامه بدیم رابطه مون رو تا وقتیکه شرایط ازدواج رو بدست آوردیم یا جدا بشیم از هم
مرسی با تشکر

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 168 تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 ساعت: 23:05

سلام من فردی مذهبی هستم همیشه دوست داشتم همسرم مثل خودم وبا حجاب چادر باشد اما الان به دختری علاقه مند شدم که این خصوصیات را ندارهحال بین دو راهی گیر کردم نمیدونم چی کار کنم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 165 تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 ساعت: 23:05

با سلام و خسته نباشید
مشکلی که من با همسرم دارم این هست که ایشون خیلی به کارهای منزل پدری و خونواده خودشون اهمیت میده طوری که گاهی حس میکنم اصلا من براشون اهمیتی ندارم.
همیشه بیرون هستن و در حال خرید. با خواهر زادشون بیرونن و به اصرار برادر کوچیکش رفتن دور بزنن و رفتن پارک.
درس دارن و نمیتونن وقت زیادی رو کنار من باشن.
موقع استراحت تنها زمانی هست که کمی با هم میتونیم صحبت کنیم که اون از خستگی بیهوش میشه!
با همه این موارد ادعا میکنند که من سعی میکنم با تمام این موارد کنار تو باشم و تنهات نذارم. اما من احساس میکنم که اولویت آخرشون من هستم.
وقتی هم باهاشون در این مورد صحبت میکنم، میگن تو منو درک نمیکنی! والا منم این مسائل برام پیش میاد، اما میتونم به خواهر زادم بگم ” من زن دارم، وقتم نمیکنم، ایشالا هفته بعد سه تایی با هم میریم شهر بازی” یا میتونم به خانوادم بگم”من امروز با زنم میخوام برم خرید نمیتونم تا بازار همراهیتون کنم” اما همسرم اصلا این کار رو نمیکنه.انگار آیه نازل شده که ایشون حتما در راس تمام امور منزل پدریشون باشه!
با این که این رفتار همسرم احتمالا ناخواسته هست، اما واقعا در مرجله اول منو و متقابلا همسرم رو ناراحت میکنه
رفتارشون مثل فردی میمونه که میخواد هم خدا رو داشته باشه و هم خرما، مثل فردی که کلی جعبه دستش گرفته و هی به این جعبه ها اضافه میشه، اما حاضر نیست جعبه های اضافی رو بذاره زمین تا دستش درد نگیره و راحت تر باشه!
ممنون میشم راهنمایی کنید چیکار کنم! با این که مسئله رو بهشون بارها گفتم و خودشون هم قبول دارن، اما هنوز هم ادامه میدن این کارشون رو. نمیخوام خودخواه باشم و بگم فقط من، اما حقیقتا بغل خواب نمیخوام، زن زندگی و همدم میخوام که وقتی رو هم برای شوهرش بذاره نه فقط به فکر ددر دودور!

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 182 تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 ساعت: 5:54

سلام
خسته نباشيد
من يه دختر 18سالم
به مدت4ساله با پسرى دوستم که 7سال از من بزرگتره،من امسال کنکورى رشته رياضى ام و اين اقا پسر ديپلم مکانيک ،هيچ علاقه اى هم به درس نداره و با دانشگاه رفتن منم به شدت مخالفه اما با اجبار من راضى شده که من حداقل ليسانسمو بگيرم ،وضع خانوادمون کاملا مخالف هم اند از نظر اقتصادى،ما متاسفانه رابطه جنسى داشتيم و من الان باکره نيستم،تک فرزند خانوادم و پدر مادر به زودى حاضر به ازدواجم نميشن
احساسمو اگه کنار بزارم عقلم هيچ چيزى جز جدا شدن ازش نميگه
فقط خواستم يه مشورت کنم که چيکار کنم
واقعا ذهنم درگيره
از يه طرفى مادرم خىلى حساسه دوس دارم باهاش حرف بزنم تا کمکم کنه اما بى نهايت حساس و عصبى اند و فقط يه نگرانى و استرس مضاعف ميگيره
واقعا موندم چه راهى دارم
لطفا کمکم کنيد

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 22:24

با عضویت در

کانال تلگرام کانون مشاوران

@kanoonmoshaveran

کدتخفیف: 386Ggf6Fn79

Telegram-for-Android

علاوه بر دریافت مطالب جالب و مفید روانشناسی

از 10% تخفیف مشاوره

در مراکز برتر مشاوره ایران برخوردار شوید.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 19:27

بنده کارمند یکی ازشهرهای جنوبی هستم قصدعزیمت وانتقال به یکی ازشهرهای شمالی رادارم مادرم نگران میباشد برای رفتن به انجا من حاضربه ماندن درجنوب نیستم چون همسرم وپدرم وبرادرم را رادراین شهر ازدست داده ام وشهر الودگی های فرهنگی محیطی پیدا کرده همسردوم هم حاضربه ماندن نیست ازیکطرف دلم برای مادرم هم تنگ میشود ونگرانش میشوم چکارکنم به نظرشما

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 19:27

سلام
بنده 23 ساله هستم و به دلیل مادرزادی ناشنوا شدم ، به ی دختر شنوا علاقه مند شدم برای ازدواج ،اصلا قصدمون دوستی و اینجور رابطه نبود ، فقط بحث آشنایی ازدواج بود. بعد از آشناییمون ، به اتفاق مادرش راضی نشد ازم . من و طرف مقابل همدیگرو پسندیدیم و قبول کردیم با هم زندگی کنیم ولی زندگیمون عین هم هستش یعنی پدر و مادر هامون از هم جدا شدند. ولی پدر دختر مورد علاقم به رحمت خدا رفته ، مادرش نظرش اینه با هم طرازم یعنی ناشنوا ازدواج کنم! بنده هم حرف میزنم هم میشنوم یعنی مثل آدم عادی زندگی میکنم و مثل آدم سالم هستم ولی خب تنم سالمه نمیدونم چرا مادرش از من راضی نیست و بارها التماس کردم بیام مادر دختره رو ببینم باهاش حرف بزنم ولی اجازه نمیدن. نمیدونم چیکار کنم. من دختره رو دوستش دارم و علاقه دارم بهش ، جفتمون مثل همیم نماز میخونیم و مومنیم. خانواده منم راضی نیستند با دختر ناشنوا یا هم طرازم ازدواج کنم منم علاقه نداشتم ، چون که من حرف میزنم نه مثل زبان اشاره ای ، برای همین دوست دارم با شنوا زندگی کنم چون میتونم راحت باهاش حرف بزنم و درد و دل کنم ولی مادرش نمیدونم چرا نمیزاره باهاش حرف بزنم برای چی ازم راضی نیست شایدم فک میکنه بچه دار شدنم مشکل ساز میشه ولی اینطور نیست…چون از بستگانم سه نفرشون ناشنوا بودن همسراشون شنوا ولی بچه هاشون خداراشکر سالم هستند.ممنون میشم راهنماییم کنید.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 19:27

سلام من ۱۵سالمه خیلی عصبیم خیلی مشکل روحی دارم پرخواشگرم دلم میخواد بمیرم دلم میخواد یک بیماری بزرگ بمیرم بمیرم زندگی نمیخوام نه هدف دارم نه اراده نه هیچی از همه بدم میاد همونطورکه همه از من بدشون میادباهیچکی نمیتونم حرف بزنم احساس میکنم هیچکی دوستم نداره هیچکی همه از من بدشون میاد من زشتم خیلی زشتم من اخلاق ندارم من بمیرم بهتره

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 21:03

سلام راهنما منونم از راهنماییتون ولی بهتره بدونید که اوضاع من وخیم تر از این حرفاست یا بهتره یه خورده بیشتر توضیح بدم در مورد مشکلم من و این آقا پسر هردو کاملا مذهبی هستیم و برای اولین بار هست که در زندگیمون با جنس مخالف ارتباط برقرار کردیم و خدامیدونه که از اولم قصدمون ازدواج بوده و خانواده من هم در جریان بودن علاقه ما روز به روز بیشتر و بیشتر شد تا اینکه ارتباطمون به دیدن و عشق بازی و متاسفانه به رابطه مقعدی کشیده شد وحالا با وجود تمام این مشکلات خونوادش راضی نمیشن در صورتی که ما دوتا شدیدا همدیگه رو میخوایم و با هم آینده مون رو ساختیم و من به هیچ عنوان نمیتونم فکرشو بکنم که وارد زندگی کس دیگه ای بشم چون این رو خیانت میدونم و هیچ جوره هم نمیتونم از عشقم دل بکنم چون خیلی سعی کردم و نشد احساس گناه داره روانیم مینه خیلی استغفارکردم واز خدا خواستم منو ببخشه بار ها خواستم خودکشی کنم ولی از آبروی خونوادم ترسیدم و همش به خودم امید میدم که درست میشه راهنما خواهش مینم کمکم کن نابود شدن خودم رو روز به روز و ذره ذره دارم حس مینم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 19:03

سلام خسته نباشید من مهلام ۱۵سالمه خیلی دارم اذییت میشم یک خواهردارم از خودم خیلی خوشکلتره وباعث میشه بهش بیشترتوجه بشه خیلی اذییتم میکنه این موضوع الانم که میدونیدتوجامعه ما فقط قیافه مهمه من دلم خیلی جاها ازخیلیا گرفته که همین باعث شده اشکم دربیاد وحس تنفرداشته باشم به خواهرم حسادتم خیلیه من واقعادارم افسرده میشم توجمع جایی برای خودم نمیبینم فک میکنم همه دوستام به اجبارباهام دوستن گاهی یک احساسایی دارم ازیکی خیلی خوشم میاد دودقیقه بعدش خیلی بدم میاداز طرف دارم دیوونه میشم خیلی مشکل دارم خیلی

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 19:03

سلام دوستان من برای اولین بار هست که توی این سایت پیام مینویسم ازتون کمک میخوام.
دختری 26 ساله هستم که حدودا یک سال و نیمه که با یکی از همکارام به پیشنهاد اون و به قصد ازدواج رابطه پیدا کردم و خونواده من هم در جریان بودن تا اینکه تصمیم جدی و جدی تر شد و اون با خونوادش مطرح کرد و با مخالفت خونوادش مواجه شدیم هیچ دلیل منطقی هم برای مخالفتشون ندارن فقط میگن شهرستانی هستم و شناختی از ما ندارن ولی پسرشون در مورد ارتباطمون چیزی به خونوادش نگفته گفته همکارم بوده و میخوامش.حتی با اصرار پسرشون خواستگاری هم اومدن ولی بهونه تراشی کردن و اجازه به سرگرفتن این وصلت نمیدن حالا پسره هم دیگه میگه کم آورده و خونوادش هیچ جوره راضی نمیشن من اون شدیدا هم رو دوس داریم ونمیخوایم همدیگه رو از دست بدیم بگین باید چکارکنیم دارم دیوونه میشم الان دو ماهه که به خاطر اینکه نمیتونه اضیشون کنه ارتباطمون رو قطع کردیم ولی هیچ جوره نمیشه تمومش کرد من چکار باید بکنم دوستان

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 13:41

من 6 ماهه که با کسی آشنا هستم و 3 ماه اول فقط قصد دوستی بود اما ایشان از اول به ازدواج فکر می کردند بعد 3 ماه اول با توجه به شرایط و اخلاق و رفتار و نداشتن هیچ گونه ارتباطی با کسی اعتماد کرده و به ازدواج روی آوررم اما چون غریبه به هم بودیم منتظر شدیم که دوستم با خواهر ایشان نامزدی کرده و معرف من شود،آشنایی ما هم از طریق دوستم با ایشان برقرار شد اما بعد از 3 ماه که تصمیم به ازدواج داشته و قولو قرار بوده که بعد عید که دوستم و خواهر طرف من با هم نامزد شدن قضیه ما مطرح شود،اما توی این مدت یه ماه پیش طرف مقابلم مورد مزاحمت پسر همسایه از طریق پیام قرار گرفته و تموم دوست داشتن و اعتماد و اطمینانی که بوده و عاشق هم بودنمون از طرف ایشون نادیده گرفته شده و با یه پیام طرف مزاحم به من میگن که موندم بینتون کدوم رو انتخاب کنم و از اون روز به بعد هر چند به شکل ظاهری قضیه حل شد اما ایشون بعد این قضیه هیچ حسی و دوست داشتن و عاشقی به من نداشتن و تظاهر بوده و الان این مساله رو مطرح کردن و به من جواب نه دادن،موندم چیکار کنم آبروی خودم و خونواده ام در میونه چون کل خونواده من و خونواده خودشون به غیر پدرشون در جریان بودن،اللن نمیتونم با این مساله کنار بیام و دو بار خیانت به من رو،اما نمیخوام دست ازش بردارم شما راهنماییم کنین چیکار کنم در حالی که دوستش دارم و عاشقشم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 13:41

سلام
دختري ٢٤ ساله هستم مدت ٢ ساله با پسري دوستم كه يكبار ازدواج ناموفق داشته متاسفانه در زمان اشنايي با من اين موضوع نگفتن و هنوز طلاق ايشون انجام نشده بود و من رابطه ترك كردم ولي چون به من علاقه شديد پيدا كرده بود و منم به ايشون به رابطه برگشتم وبعد كلي كش مكش تونست طلاق بگيره
متاسفانه در اين مدت خانواده ايشون با من برخورد خوب نداشتن
حتي بعد يك سال كه خواستگاري اومدن مادرشون نيومد ولي باز قرار نامزدي گذاشتن هفته بعد ولي طبق تعريف خودش مشكل مالي خانواده دارن ومراسم بهم خورد الان ٢ ماهه ميگذره و ن نسبت به اين وصلت ديگه راضي نيستم چون تو رابطه اشتباه زيادي كرد و دل خوشي از خوانوادش ندارم ولي به خودش علاقه دارم ونميتونم نبودش به خودم بقبولنم چي بايد بكنم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 215 تاريخ : يکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت: 7:02

سلام آقای مشاور از 3 سال پیش من با یکی از دوستان شوهرم ارتباط داشتم خانوم اون آقا با اینکه پسر بزرگ داشت با غرض و رفتار نامناسب با شوهرم ارتباط برقرار میکرد شوهر من هم فرد خوش سرزبانی بود کم کم به رفتارهای شوهرم شک کردم تا اینکه چند جا اون دوتا رو با هم دیدم از اون به بعد هم شوهرم رفتارش به شدت عوض شد پرخاشگر شد و رفتار بسیار سردی نسبت به ما داشت تا یکماه پیش که از کوره در رفتم و به خانه دوستش رفتم و از اون خانوم خواستم دست از سر زندگی مابردارد اون هم سریع به شوهرم تلفن زد و اومد اونجا تو این چند سال اخیر شوهرم کمی اعتیاد هم پیدا کرده من دوتا پسر 13 ساله و 14 ساله دارم پارسال میخواست طلاقم بده که نشد دوباره امسال به شدت مرا کتک زده و به خانه پدرم فرستاده و شرط کرده برای برگشت به خانه باید مهریه را ببخشم و مدرکی که در ارتباط با رابطه او با اون زن دارم را پس دهم و هر وقت بحثی راجع به این موضوع کردم برگردم به خانه پدرم من قصد گرفتن طلاق ندارم این زندگی را با زحمت درست کردم و فرزندانم بزرگ شده اند شما بگویید چکار کنم و چطور میتوانم زندگی خود را نجات دهم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 195 تاريخ : يکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت: 6:01

با سلام و عرض خسته نباشید
بنده 27 سال دارم و فوق لیسانس هستم. همسر بنده 21 سالشه و دانشجوی سال دوم پرستاری هستش. اول از همه بگم که نسبت من و همسرم تقریبا دور هست و عمه همسرم زن عموی من میشه. حدودا شش ماهه که عقد دائم کردیم و هنوز تو دوران عقد هستیم و عروسی نگرفتیم البته عقد ما طوری هست که دائم هست و حالت نامزدی نداره. من همسرم و زندگیم رو خیلی دوست دارم ولی یک مشکل خیلی بزرگ تو زندگیم دارم که خیلی ازارم میده. همسرم الان که اسفند 94 هست ترم سه هست. در دوران قبل از ازدواج و ترم یک دانشگاه یک رابطه دوستی با یکی از همکلاسیاش داشته که من این رابطه رو بعدا از طریق تلگرام و صحبتایی که تو گروه دوستان دختر هم کلاسیش داشته و حواسش نبوده پاکشون کنه فهمیدم و اون رابطه تا اخر ترم به مدت 4 ماه ادامه داشته و از زمانیکه اون جریان رو فهمیدم دنیا برام سیاه شد چون من خودم با وجود شرایط خیلی خوبی که داشتم چه از نظر تحصیلی و مالی و چه قیافه هرگز دنبال این مسائل نرفتم چون دوست داشتم به همسر ایندم خیانت نکنم و انتظار داشتم همسرم هم همچین ادمی باشه البته خانواده ایشون فوقالعاده مذهبی و شناخته شده هستن و ما هم بدلیل شناختی که از خانوادش داشتیم تحقیقات خاصی از دخترشون نکردیم.
رابطه شون وری که خودش میگه هفته ای دو سه بار میرفتن بیرون کافی شاپ پارک یا بازار و اینکه نهاین=ت دست همو میگرفتن و من تقریبا به این حرفش اعتماد دارم که رابطشون بیشتر از این نبوده ولی همین رابطه خیلی منو رنج میده. اوایلی که من فهمیدم دعواهای شدیدی با هم داشتیم و من بخاطر اینکه دوسش داشتم و ابروی خودم جلو خانوادم و دیگران و اصرار خودش این جریان رو به کسی نگفتم ولی از همون زمان از درون دارم خرد میشم چون نمیتونم قبول کنم که همسرم قبلا با کسی در ارتباط بوده باشه و الان این زندگیمو شدیدا تحت تاثیر قرار داده و با اینکه بعد از چندماه برای اینکه زندگیم ارومتر بشه نمیخوام به روش بیارم ولی یادش هر روز تو ذهنم میاد و خرد میشم و پیش خودم ذلیل میشم چون واقعا انتظاشو نداشتم زندگی من اینجوری باشه. شاید رز حین روز تا 20 بار اون جریان یادم بیاد و هی داغون میشم بخدا نمیدونم چکار کنم دوست دارم یک جوری اون جریان رو فراموش کنم ولی هر کاری میکنم نمیتونم دیگه داره زندگیم تباه میشه
لطفا کمکم کنید تا زندگیمو نجات بدم
سپاسگزارم از لطفتون

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 171 تاريخ : يکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت: 6:01

با عرض سلام و خسته نباشید من پنج سال پیش با پسری آشنا شدم که خیلی آروم و سالم بود و همین اخلاقش منو بعد یک سال جذب خودش کرد. اما از نظر ظاهری و روابط عمومی خیلی بالا نبود و دوستا و خانوادم همش میگفتن در سطح تو نیست. اما چون خیلی مهربون و […]

نوشته تصمیم گیری برای ماندن در رابطه اولین بار در مشاوره خانواده پدیدار شد.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 178 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 16:09

سلام.من یه دختر 23 ساله ام که حدود 7 ساله پسر خاله ام دوستم داره ولی هرچی سعی میکنم منم عاشقش باشم نمیتونم .از وقتی که موضوع دوست داشتنشو مطرح کرد خیلی ازش بدم اومد در حد تنفر .ولی یکی دوسال پیش تصمیم گرفتم بهش فکر کنم برای ازدواج .حتی به درخواستشم جواب مثبت دادم […]

نوشته رهایی از یک اشتباه بزرگ اولین بار در مشاوره خانواده پدیدار شد.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 161 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 16:09

سلام محمد هستم 30 ساله از تهران متاسفانه وضع مالی خوبی نداریم من با بابا کار میکنم وخواهرم تو ازمایشگاه بخاطر همین ما هر شب دعوا داریم مامانو خواهرم با بابا بد رفتاری میکنن از ی طرف بابا هم سنش رفته بالا دیگه کار نمیتونه بکنه و بخاطر اینکه بگه من درست میگم لجباز شده منم جایی دیگه کار برام نیست احساس میکنم دیگه با هیچی خوشحال نمیشم و بابته رفتاره مامانو خواهرم از همه زنا بدم میاد لطفا راهنمایی کنید

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 178 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 16:09

سلام
من 25سالمه و1ساله که توعقدم مشکل من اینه که پدر ومادرم طوری رفتار میکنن که انگاری من هنوز بچه ام وکسی میخوادمنو گول بزنه ویا بعضی از مسائل و درک نمیکنم مثلا(برای همسرم کفش کرمی رنگ گرفتم واونا منو سرزنش میکنن که چرا همچین کاری وکردی این رنگ جیغه وزشته اصلا خوب نیست)و منم چون به حرفاشون اهمیت نمیدم اوناهم بامن وهمسرم رفتاری سرد دارند ومن این طوری فکر میکنم که همسرم روکمتر از دیگر زن داداشام دوست دارند

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 169 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 13:05

ا سلام و عرض ادب .بنده امیر 26 ساله چند هفته است دچار مشکل روحی و روانی شده ام و انواع و اقسام فکرها و کارها به سرم زده.الانم ک این متن رو مینویسم حال روحی چندان مناسبی ندارم.مشکل بنده از جایی شروع شد که حدود چهارسال پیش به دختری تقریبا مذهبی و محجبه اشنا و به هم علاقه مند شدیم .چهارسال با یکدیگر صحبت میکردیم و هم دانشگاهی بودم.تا اینکه موضوع به صورت غیر ملموس به گوش خانواده بنده رسید اما به محض شنیدن این موضوع و تحقیقات ب بنده ب صورت غیر مستقیم فهماندند ک ایشان هم کفو بنده نیست و از زمین تا آسمان فرق دارید…به هرحال بنده هم گوش ب صحبت های پدر مادر و از در رضای پدر مادر در گرو خوشبختیست درامدم .وبا ان دختر قرار گذاشتیم تا شرایط مساعد بشه و هرچی خدا خاست . من فارغ التحصیل شدم و به خدمت رفتم و رابطه مون کمتر شد .البته دروغ نباشه ته قلبم این بود ک بزار دختر بیچاره بره دنبال زندگیش تو ک هیچی نداری و نمیتونی خوشبختش کنی و پدر مادرتم ک راضی نیستن.ولی واقعا دوستش داشتم از ته دل..چند وقت ازش خبر نداشتم تا اینکه سه هفته پیش شنیدم ازدواج کرده انتظار داشتم صبر کنه واسم اما نشد..انگار دیگه روح ندارم خیلی حالم بد شده.مدام خاطراتش یادم میاد .تو خواب و بیداری رهام نمیکنه.داره ذره ذره وجودمو ممیگیرهنمیتونم جاهایی که باهاش بودم برم .من ادم معمولی تو اعتقادات هستم هرچه متوسل شدم به اهل بیت هرچه مستحبات هم انحام دادم نشدک نشد.احساس میکنم اخر خط همینجاست.درد بیکاری و و بی پولی یک طرف این درد دو برابر شده واسم .درس خوندن هم واسم سخت شده من دانشجوی ارشد هستم.ممنون میشم کمکم کنید .هیچکس تا حالا نتونسته کمک کنه.ممنون

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 175 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 13:05